مصرع آخر - امیر وحیدی

ساخت وبلاگ

کجایِ مصرع آخِر، نوشت باران را ؟!!
غروب زخمی شهر و سکوت آبان را

نگاه کرد خودش را درون آینه باز
دوباره بست کمی چشم های حیران را

بلند شد... همه جا را نگاه کرد و نشست
کِشید روی سرش، دست های بی جان را

وزید بوی تنش، روی پرده ها انگار!!
گرفت بغض غریبی، گلوی گلدان را

و باز می زنی از شعرهای من بیرون
برای آنکه نخوانی، غم زمستان را...

هوا، هوایِ تو بود و غزل بهانه ی من
کمی قَلَم زدم این پلک های لرزان را

وبلاگ اشعار کامل شاعران...
ما را در سایت وبلاگ اشعار کامل شاعران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moraffah1o بازدید : 236 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 6:07