وبلاگ اشعار کامل شاعران

متن مرتبط با «شنیده ام فکر سفر کرده ای» در سایت وبلاگ اشعار کامل شاعران نوشته شده است

جنگ - امیر وحیدی

  • همیشه جنگ پایان ماجرا نیستگلوله ها، راه خودشان را طی می کنند وسربازان در خواب های فرضی خود پیر می شوند...باچشم های بسته راه می افتمشاید بهتر بود چشم هایت را بر می داشتمتا دیگر در هیچ جنگی شکست نخورم...از شما چه پنهاندارم به سربازی فکر می کنم کههیچ گاه نجنگید و ذره ذره در آغوش معشوقه ی خیالی اش شکست خورد...,جنگ امیرالمومنین با جنیان,جنگ امیرالمومنین با اجنه,جنگ امیرالمومنین,جنگ امیر قلعه نویی,امیر جنگ بختیاری,امیر بهادر جنگ,جنگ های امیرالمومنین,امیر جنگ,داستان جنگ امیر المومنین,نام اولین جنگ امیرالمومنین ...ادامه مطلب

  • فکر سفر - امیرعلی نوری

  • من بفکر غزلی در خور چشمان توأمتو ولی چشم به شعر و غزلم میبندیمن پر از ولوله ی داشتنت هستم و توروز و شب فکر سفر از دل بیتاب منی,فکر کن سفره ماهی پیری,چرا فکر سفر کردی,آهنگ چرا فکر سفر کردی,شاید از فکر سفر برگردی امشب,فکر بکر سفره هفت سین,شنیده ام فکر سفر کرده ای,ما هو فكر سفر الحوالي ...ادامه مطلب

  • عشق - امیرعی نوری

  • در مصافش غالبا مغلوب و دل افسرده ای عشق هر کاری بخواهد را به قرآن می کند!, ...ادامه مطلب

  • قلم به جای من شاعری می کند - یاسمن رستمی

  • بغض که می کنمقلم به جای مناشک می ریزددلتنگی که میکنمقلم به جای من میمیردعاشقی که می کنمقلم عجیب شاعری میکندعمریست قلم تاوان پس می دهدچه صبور است چیزی نمی گویدعاشقانه به پایم مانده استیا شاید هم به من عادت کردهمی دانم خسته شدهاما باز بی وفایی نمی کندشاید هم میداندوجودم به تار و پودش گره خوردهتنهایم نمی گذاردنمی دانمشاید روزی قلم را آزاد کردمشاید روزی از نوشتن دست کشیدم نمی دانمشاید,قلم به جای موس,قلم نوری به جای موس ...ادامه مطلب

  • قصه رفتن - امیر وحیدی

  • کلافه گشت و دوباره به آب و تاب افتادو چند قطره ی اشکی که رویِ قاب افتاد دلش شبیه قدم هایِ شعر، می رقصیدوالتهابِ نگاهش، بر آفتاب افتاد دِرَنگ کرد و نکرد آن چنان که وِلوله ایبه جانِ خسته ی این بیت های ناب افتاد شبی پرید و از این جا به آسمان ها رفتو پلک های نجیبش که با شتاب، افتاد چکید رویِ غزل از نگاه شب، اشکیو اضطراب و تنِش هم به جان خواب افتاد میان آینه، لختی دوید و بعد از آنبه یادِ خاطره ای تلخ، با طناب افتاد دوباره قصه ی رفتن، دوباره لرزش اشکز چشمِ شاعر بیچاره، بی نقاب افتاد,قصه رفتن,قصه رفتن تو,قصه رفتنت,قصه رفتن تو اخه باور ندارم,همیشه قصه رفتن نیست,قصه تلخ رفتن,همیشه قصه رفتن نیست یه جایی,هميشه قصه رفتن نيست,قصه بودن و رفتن,قصه ی رفتن ...ادامه مطلب

  • دلتنگی - امیر وحیدی

  • غروب... ساعت شش، انتظارِ دلتنگینشسته بود زنی از تبارِ دلتنگی دلش دَوام نیاورد آسمان باشدو رفت با غزلی از غُبارِ دلتنگی ببین که فرصت مُردن نداشت حتی زن!میانِ ثانیه ها و مزارِ دلتنگی دلش نخواست بگوید: که دوستت دارماگرچه بود زبانش، دچارِ دلتنگی نگاه کرد به مرد و تنش که عریان بودشکُفت خاطره ها در بهارِ دلتنگی و مرد خواست بگوید که ناگهان برخاستلَبالَب از هیجان و فِشارِ دلتنگی سکوت بود و صدایی به گوش می آمدصدای هِق هِق مردی، کنارِ دلتنگی,دلتنگی امیر جاهد,دلتنگی شاهین امیری,دانلود آهنگ دلتنگی امیر جاهد,دلتنگی احسان خواجه امیری,شاهین امیری دلتنگی دانلود,دانلود آهنگ دلتنگی امیر یگانه,دلتنگی از شاهین امیری,شاهین امیری دلتنگی متن ترانه,امیرجاهد دلتنگی,دوباره دلتنگی امیر عباسی ...ادامه مطلب

  • آینه ماه - حامی شریبی

  • تمام خوابهایشبانه اش را سقط میکند زنی که ترجیح میدهدبرای زندگیدر آینه ماه بماند,ماهنامه آينه خيال,ماهنامه آینه خیال,ماهنامه آینه پژوهش,آینه بین ماهر,دو ماهنامه آینه پژوهش,دو ماهنامه آینه خیال,mirror ماهو ...ادامه مطلب

  • از درد لبریزم - امیر وحیدی

  • وقتی کنارم نیستی از درد لبریزمباید که از این زخم ها قدری بپرهیزم من سال ها در گُور خود بی شعر خوابیدمشاید که با یک بوسه ات از جای برخیزم گاهی تو را می آورم از روزهای دورقدری غزل می خوانی و هی اشک می ریزم گم گشته ای در لایِ تقویم غزل هایمای کاش می شد تا تو را بر گردن آویزم چون گِردبادی زخم خورده، گیج و سرگردانرَد می شوم از روزهایت... مثلِ پاییزم خوابم نمی آید در این شب های تنهاییبا دست های بسته ام، هر شب گلاویزم بیهوده می گردی به دنبالم... گریزانمحالم بد است این روزها، از درد لبریزم, ...ادامه مطلب

  • امشب از خدا میخواهم - یاسمن رستمی

  • امشب از خدا می خواهم ...یک قطره اشک...و...یک دل سالم به من بدهد...می خواهم دوباره عاشق شوم...فقط خدا کند...این بار تو را نبینم...,امشب از بهر خدا بیدار باش,اهنگ امشب از خدا گله دارم ...ادامه مطلب

  • مصرع آخر - امیر وحیدی

  • کجایِ مصرع آخِر، نوشت باران را ؟!!غروب زخمی شهر و سکوت آبان را نگاه کرد خودش را درون آینه بازدوباره بست کمی چشم های حیران را بلند شد... همه جا را نگاه کرد و نشستکِشید روی سرش، دست های بی جان را وزید بوی تنش، روی پرده ها انگار!! گرفت بغض غریبی، گلوی گلدان را و باز می زنی از شعرهای من بیرونبرای آنکه نخوانی، غم زمستان را... هوا، هوایِ تو بود و غزل بهانه ی منکمی قَلَم زدم این پلک های لرزان را, ...ادامه مطلب

  • حال من - امیرعلی نوری

  • گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توستچشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنیبهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست فتنه ها افتاده بین روسری های سرتخون به پا کردی ، ببین! دعوا سر موهای توست کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ستیک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگرلشکری آماده پشت برج و باروهای توست شهر را دارد به هم می ریزد امشب، جمع کنسینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان و برقصزندگی آهنگ زیبای النگوهای توست خوش به حال من که می میرم برایت اینهمهمرگ امکانی به سمت نوشدا,حال مناير,حال مناير الحلقه ١,حال مناير يوتيوب,حال منيره الحلقه ١,حال مناير 15,حال مناير 30,حال مناير 29,حال مناير الحلقه 3,حال مناير 23,حال مناير 21 ...ادامه مطلب

  • طلوع عشق - امیرعلی نوری

  • در طلوع عشق می خواهم که مهمانم شویتا سحر در خلوتم مهمان دستانم شویپا گذاری در شب خالی و تنهای دلمتا سپیده روشنایی بخش چشمانم شوی گُر بگیرم در تبت از گرمی آغوش تودر زمستان چون بهاران باغ و بستانم شویمی نویسم از دو چشمت تا بدانی عاشقمدوست دارم امشبی مست و غزلخوانم شویخواستم تا که بمانی در کنارم لحظه ایباز یکبار دگر هم عهد و پیمانم شوی"آمدی جانم به قربانت"، ولی در هر قدمدل شکستی ، کاشکی اینبار درمانم شوی,طلوع عشق,طلوع عشق شعر,طلوع عشق و شور,طلوع عشق رمان,طلوع شمیم عشق,تشریفات طلوع عشق,طلوع خورشید عشق,وبلاگ طلوع عشق,روز طلوع عشق,از طلوع عشق تا غروب سرنوشت ...ادامه مطلب

  • دنیایم شدی - امیرعلی نوری

  • غصه ی دنیا ندارم، چون تو، دنیایم شدیحسرت فردا ندارم، چون تو، فردایم شدیداده ام گلخانه ام را دست تو ای نازنینباغبان ِ مهربان ِ جمله گلهایم شدی ماه وخورشید و فلک،دیگر نمیخواهم که توروشنی ِ دلپذیر ِ روز و شبهایم شدیبی تو تنهایی مرا، بدجور تنها کرده بودآمدی،، دیگر حبیب قلب تنهایم شدیهمچو ماهی بودم و در حسرت آب روانبا وجودت خوب من، مانند دریایم شدیغصه ا ی دیگر ندارم، در دل حسرت کشمخط بطلانی به روی درد و غمهایم شدی, ...ادامه مطلب

  • نیت خیر - امیرعلی نوری

  • نيتت خير است اما بازهم شر مي شودمي رسي و حال من از قبل بدتر مي شودتا رسيدن عاشقيم اما نه از آنجا به بعدمثل دينداري که وقت مرگ کافر مي شودچون عبور ابر بي باراني از روي کويربا وجودت حسرتم چندين برابر مي شودگرچه لبهاي من از بي صحبتي خشکيده استتا دلت مي خواهد اما گونه ام تر مي شوداز سکوت آنقدر لبريزم ،تصور مي کنمگوشهايم عاقبت از شدتش کر مي شودآدمي سرخورده باشد ،ساده مي ريزد بهمغنچه ی پژمرده خيلي زود پرپر مي شود,نیت خیر,نیت خیر مگردان که مبارک فالیست,نیت خیر مگردان,نیت المومن خیر من عمله,نیت کار خیر,شعر نیت خیر,نیت المومن خیر,محسن نیت خیر,نیت مومن خیر من عمله,نیت من خیره مرتضی پاشایی ...ادامه مطلب

  • مترسک دلم - حامی شریبی

  • بیابرای مترسک دلم قصه بگوکلاغ …ازآن همت- سی -مرغازآناتفاق داغراستیچرا ؟؟؟زمینپرازبغضوسایه های کینه اشبزرگ شدهچه آشی پخته ….انسانبرایانسانچه بوی بدیمیدهداینیک وجبروغنداغ !!!کلاغ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها